پنجشنبه، بهمن ۲۱، ۱۳۸۹

27

عجب دوره و زمونه ای شده !!
بهر امیدی اومدم چار کــَـلوم آپ کنم بگم دوستان و عزیزان این مدت که من نیستم مواظب خودتون باشین و حواستون به وبلاگ طفلکی من باشه.نذارین در نبود من احساس تنهایی و غربت بکنه...
میخواستم بگم اینجا ایران است و پروازم با 2 ساعت تاخیر افتاد 3.40 دقیقه...
میخواستم بگم انقدر حس باحالی دارم که تمام کوله بار سفر کیف دستیمه :دی
میخواستم بگم (با ریتم خوانده شود لطفا) اگـــر باااار گراااان بودیـــم و رفتیـــم...
میخواستم بگم مامان و خاله ام که هر کدوم با دو تا پرواز مختلف(!) رفتن الان رسیدن و هی زنگ میزنن و دل کوچولوی منُ آب میکنن...انگار نه انگار از صدقه سر من الان اونجان...
میخواستم بگم عجب مردم پررو شدنا!! والا به خدا !! "طرف" 3  بار ما رو تو نریا دیده بعد هی در گوشمون میخونه که آره من عاشقت شدم و میمیرم برات تو یه دونه ای و دردونه ای و... ما هم که نجیب و سر به زیر و این حرفا گفتیم نه ! بعد همون "طرف" رفته گفته آبم ب تو یه جوب نرفت باهاش کات کردم!!
(کلی چیز دیگه ام میخواستم بگما ولی میگه واسه آدم حواس میذارن!)
خلاصه اومده بودم همه اینا رو بگم که دیدم،بله...جناب قیلطر خان کنگر خوردن و لنگر انداختن !
:|









۱ نظر: