سه‌شنبه، آذر ۰۹، ۱۳۸۹

7-(آرشیو)

بلــه... بنده هم اکنون یک عدد بی پــَـروای خرسند و خجسته میباشم که کل هفته ای که گذشت رو به زیبایی هر چه تمام تر دانشگاه نرفتم و میان ترم فردا هم به خاطر آلودگی هوا (!) کنسل شد :دی
یعنی الان در حد مــــــــــرگ هپی ام :)
فکرشُ بکــن...یه هفته نری دانشگاه درست و حسابی هم درس نخونی و هر جور دوست داری خوش بگذرونی آخرشم همه چیز به خیر و خوشی کنسل شه!! اصلا در مغز خودم نمیگنجه من و این همه خوشبختی !!
اون جوری با حسادت و حسرت نگام نکنین...بزنین به تخته...همیشه که نباید در رو یه پاشنه بچرخه !!
بذارین یه بارم روزگار بر وفق ما بی پــَــرواها باشه :دی

وقتی انسان ببری را بکشد، نامش را تمرین مردانگی می گذارند. ولی وقتی ببری انسان را بدرد، نام این کار را توحش و آدمخواری می نهند. تفاوت جنایت و عدالت هم در قاموس بشر از این بیشتر نیست.(برناردشاو)





شنبه، آذر ۰۶، ۱۳۸۹

6-(آرشیو)

خیر سرمون قرار بود امروز با الی بریم کتابخونه ولی از اونجایی که الی عضو نبود مسئول عضویت نذاشت بریم سالن مطالعه !! یعنی اوج عقده ای بازی رو به نمایش گذاشت !!
ما هم طی یک عملیات انتحاری تصمیم گرفتیم بریم پارک درس بخونیم !!
مدیونین اگه فکر کنین یک کلمه درس خوندیم !!

ولی روز خیلی خوبی بود،برای اولین بار تو عمرم یه قسمت از سکرت های زندگیمُ برای یه دوست گفتم !!چیزی که واقعا از من بعیـده...
بهترین قسمتش اون موقعی بود که رفتیم آیس پک خوردیم و بدترین قسمتش هم حساب کردن توسط من بود :دی (خودت خسیسی !!)
خلاصه این که هوچی درس نخوندیم ولی کلی انرژی گرفتیم:)


من در جهان یک دوست داشته ام و آن خودم بوده ام. (ناپلئون)


(گوشه ای از آنچه بر ما گذشت...فیله منم اون یکی الی ه :دی)




جمعه، آذر ۰۵، ۱۳۸۹

5-(آرشیو)

متنفــــرم از آدمای سست عنصری که بدون برنامه خرید میکنن...
منظورم اینه که متنفرم از آدمایی که با این که میدونن یه جنس اصل نیست به راحتی خام ِ زبون بازی های فروشنده های عوضی میشن و یه جنس بُنجـُـل رو به جای اُرجینــال میخرن...
منظورم اینه که متنفــــرم از آدمایی که کلی زووور میزنن و پول جمع میکنن بعد یهو همشُ بابتِ چیزی میدن که نباید بــِدن !!
منظورم اینه که دلم میخواد خرخره ی همچین آدمایی رو بجوم !!
لطفاً یه نفر خرخره ی منو بجوه !! مسئولیتش با خودم...



(شاهکار منو سمیه در روز چهارشنبه هنگام پاساژگردی های بعد از دانشگاه !!)





4-(آرشیو)

از دیروز تا حالا جواب "ح" رو نمیدم. اونم زیاد عین خیالش نیست! البته فکر کنم شخصیت خرداد ماهیش حکم میکنه که این جوری باشه...
اصلا ازش خوشم نمیامد.خیلی پررو و پر ادعاس...
همش منم منم میکنه...
فکر میکنه آسمون سوراخ شده و این تِــلِـپ افتاده پایین !!
شانس ما رو میبینین تو رو خدا... هر چی آدم چـَیـَر چلاق تو دنیاس جذب ما میشه !!
اگه همین جور پیش برم و جوابشُ ندم اونجور که خودش وصف حالشُ میکرد و از دلخستگی و کشته مردگیش نسبت یه من میگفت احتمالا به زودی حلوا رو افتادیم :دیانصافا بعضی از این آقایون با خودشون چه فکری میکنن که انقدر گُنــده گُنـــده خالی میبندن ؟!!!

چه حلال زاده !! تا اسمشُ آوردم زنگ زد !!







یکشنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۹

3-(آرشیو)


دیروز با 'پ' و دوست پسر گرامش :-& تریا بویم.
منم خیلی رِله پامُ انداخته بودم رو پام و داشتم سیب زمینی و قارچمُ میخوردم...
که برام مسیج اومد "امتحان میان ترم جبر از 9 آذر افتاد پسفردا یعنی دوشنبه"
:|





2-(آرشیو)

اَه...!!
باز 'ح' گیر داده !!
بابا چه جوری بگم نمیخوام باهات باشم ؟!!
به من چه که آدم پاکی بود؟!!
به من چه که از ترم 2 به قول خودت (!) به فکرمی؟!!
اصلا به من چه که تو چی و کی هستی؟!!
من میخوام تنها باشم.
سعی کن اینو بفهمی.
اوکی؟




جمعه، آبان ۲۸، ۱۳۸۹

1-(آرشیو)

اووووووووووف...
پــدرم در اومــد تا بلاگفا این آدرسُ قبــول کـرد !!
ولی عیبــی نداره
ارزششُ داشت(-;
چه حس خوبی دارم اینــجا...:دی
تو وبلاگ قبلیم آرامش نداشتم...نمیتونستم راحت و بی دغدغه بنویســم...
ولی اینجا میخوام خودم باشم و از خودم بنویسم،از همون دختری که برای رسیدن به آرزوهاش و بهترین بودن از هیچ تلاشی دریغ نمی کنه.
بذارین همین اول کار اتمام حجتم رو اعلام کنم. اینجا وبلاگ شخصیه منه و دوست دارم هر چیزی که دلــم مبخواد توش ثبت کنم !! برای نوشته هام از هیچ کس اجازه نمیگیرم و به هیچ عنوان به کسی اجازه نمیدم آرامشمُ ازم بگیــره.
نمیذارم جریانی که تو وبلاگ قبلیـم پیش اومد اینجا تکرار شه.
همه ی خواننده هام برام عزیز و محترم هستن تا زمانی که برای هویت خودشون ارزش قائل باشن.
دوس دارم تا زمانی که من ، من هستم ، ایــن وبلاگ برقرار باشه...
فکر میکنم برای پست اول کافی باشه (آیکن یک عدد بی پــَـروا که داره گربه رو دم حجله میکشه!)