پنجشنبه، بهمن ۰۷، ۱۳۸۹

21

نمیدونم چرا عادت نوشتن از سرم افتاده !!
به همین مناسبت میخوام تنبلی رو کنار بذارم و به دعوت ممول عزیز تو دو تا بازی شرکت کنم!!
 و اما بازی اول:

1.اگر کسی که قراره باهاش ازدواج کنید یهو یه مشکل نا جور براش پیش بیاد مثلا فلج شه،کور شه ، سرطان بگیره و...... بازم حاضرین پاش بمونید یا ولش می کنین ؟

ای بابا...هر چی ما میایم خودمونُ بزنیم بر اون راه بالاخره یه چیزی خاطره هامونُ زنده میکنه..!! اگه اون شخص "الف" باشه با همون شخصیت و سطح بالای شعور و فهم  و بدونه علت انتخابم فقط خودش بوده نه ترحم یا هر چیز دیگه چرا که نه !!

2.اگه شما یه مغازه دار باشین و یه آدم کور بیاد ازتون 5 هزار تومن خرید کنه و به جای 5 تومنی اشتباها به شما تراول 50 هزار تومنی بده و خودش نفهمه اشتباهش رو بهش می گین ؟ یا 50 هزار تومنی رو برمی دارین ؟

بهش میگم.این پولا از گلوی ما پایین نمیره داداچ !!




3.اگه یه روز بفهمین فقط دو هفته دیگه زنده اید چی کار می کنید ؟!

خشکه حساب میکنم که بیشتر زنده بمونم و کارای ناتمومُ انجام بدم !!
خشکه قبول نیست؟!! پس کل دو هفته رو با خانوادم خوش میگذرونم.


4. حاضرید کلیه تون رو به کسی که به هیچ عنوان نمی ناسین ولی در حال مرگه اهدا کنید تا زنده بمونه ؟؟(توجه داشته باشید که کلیه تونه ! خودکار نیستا !)

یادمه استادم یه ضرب المثل میگفت که "چراغی که به خونه رواست به مسجد حرومه"
نه ،بزنم خودمُ ناقص کنم،اونم زیر دست دکترای این مملکت که چی بشه !! البته اگه جزء نوادر باشم و 4 تا کلیه داشته باشم و عوارض بعد عمل جدی نباشه شاید قبول کنم...

5.اگه جنگ بشه (صرف نظر از جنسیتتون و فقط به خاطر دفاع از کشورتون) حاضرید برید جبهه ؟

نخیــــــــر.

6.اگر شما یک نخبه علمی باشین و یک کشور خارجی به شما پیشنهاد پناهندگی با مزایا و حقوق عالی بده تا اونجا زندگی کنید و برای اونها کار کنید (همون فرار مغز های خودمون!) این کار رو می کنید ؟

والا از این پیشنهادا زیاد بهم شده...ولی چون نمیخوام فکر کن یه وقت من حولم یا ندید بدیدمُ معطلشونم گفتم فعلا  میخوام ادامه تحصیل بدم!!


7.اگه در حین رانندگی با یک نفر تصادف کنید و کسی نبینه آیا فرد مجروح رو می رسونید بیمارستان یا فلنگ رو می بندین و الفرار ؟

خدا رو شکر هر چی نداشته باشم یه نـَـمه وجدان دارم.
زنگ میزنم 115 که هر دوتامونُ به نزدیک ترین بیمارستان منتقل کنن.آخه احتمالا خودم هم در همچین موقعیتی در شُرف غش خواهم بود !!


8.اگر جلو روی شما یک پیر مرد زمین بخوره و شما هم خیلی عجله داشته باشین آیا وا می ستید به اون مرد کمک می کنید حتی اگر دیرتان شود یا بی تفاوت از کنارش رد می شین ؟

من به زبان نشانه ها اعتقاد دارم.کمکش میکنم.بعید نیست که برای تغییر جو چند دقیقه ای هم باهاش هم صحبت بشم. 

9. آیا حاضرید به صورت داوطلبانه و کاملا مجانی مدتی برای یک سازمان خیریه فعالیت کنین ؟!

اصولا ما همیشه واسه همه چیز وقت داریم جز همچین کارایی!! پس اگه وقت زیادی ازم گرفته نشه و مطمئن باشم که ناشناس میمونم انجام میدم. اتفاقا یکی از آرزوهام اینه که وقتی به استقلال مالی رسیدم سرپرستی یه کودکُ به عهده بگیرم...


10.اگر در شرایطی باشین که قرار باشه بین زنده موندن خودتون و یکی که خیلی دوسش دارین مثلا پدر یا مادرتون یکی رو انتخاب کنین کدوم رو انتخاب می کنین ؟؟!!

اگه اون شخص پدر یا مادرم باشن خودمُ انتخاب نمیکنم.زندگی بدون اونا برام چه ارزشی میتونه داشته باشه ؟!!!

و حالا بازی دوم: 


اگر ماهی از سال بودم ... 

فـروردین

اگر روزی از هفته بودم ...

سه شنبه

اگر عدد بودم ...

چهارده
اگر جهت بودم ...

شمال

اگر همراه بودم ... 

یه انگشتر یا دستبند یا گردنبند خاص که صاحبش هیچ وقت ازش دل نکنه!!

اگر نوشیدنی بودم ...

یه گیلاس مارتینی

اگر گناه بودم ...


یه آغوش گرم و متعلقاتش !!

اگر درخت بودم ...

سرو

اگر میوه بودم ...

گیلاس

اگر گل بودم ...

آزالیا...شاید هم یه شاخه رز قرمز  روی صندلی ماشین...

اگر آب و هوا بودم ...

هوای خنک و خاص روز اول بهار 8 صبح...

اگر رنگ بودم ...

سفید

اگر پرنده بودم ...

جوجه اردک زشت !!

اگر صدا بودم ... 

 صدای ساز یک عاشق !!

اگر فعل بودم ...

تحقق بخشیدن

اگر ساز بودم ...

پیانو 

اگر کتاب بودم ...

کیمیای سعادت

اگر عضوی از بدن بودم...

نمیشه دو تا عضو باشم ؟! 
چشم و دست

اگر شعر بودم...

دیوان حافظ


اگر بخشی از طبیعت بودم ...

یه درخت بلند بالای مرتفع ترین تپه ی دنیا

اگر یک حس بودم ...

بالندگی


.The End


اووووووووووف عجب آپ طولانی شد...چقدر تایپ کردما!! تلافی ِ این مدت که نبودم حسابی در اومد!!
فکر کنم همه این بازی ها رو انجام داده باشن ولی هر کس دوست داره بازی کنه از طرف من دعوته :)


سه‌شنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۸۹

20. غرغرانه !!

اصولا یکی از ملزومات زندگی تو ایران بی فرهنگ بودنه !! وگرنه انقدر باید حرص بخوری تا حناق بگیری!!
بعد از حدود یک ماه که ADSL ام قطع بود و هر روز زنگ میزدم پشتیبانی و حرفای صد من یه غاز تحویل میگرفتم دیروز رفتم رو اون دنده و سگ ستینگَــمُ (!) اپلای کردم و گوشی رو برداشتم و با صدای صعودی مشکلمُ برای بار هزارم توضیح دادم و در آخر اضافه کردم که میخوام سرویسمُ کنسل کنم ،همین کافی بود تا کمی جدی گرفته بشم و یه قرار پشتیبانی حضوری برام تنظیم کنن و الان بعد از این همه وقت بتونم به وبلاگ و کارای اینترنتیم برسم !!
اصلا من موندم چرا هیچ کس تو این مملکت وظیفه و حد و حدود خودشُ نمیدونه!! چرا هیچ کس واسه شخصیت و هویت و موجودیت و...ارزش قائل نیست!!
چرا هیچ کاری محترمانه و رو اصول پیش نمیره ؟!! یا باید دست زور با سرمون باشه یا سیبیلمون چرب باشه !!
حالا اینا همه به کنار...
یادتونه گفتم موهام و کوتاه کردم و از مدلش خیلی راضی بودم و...
چند روز پیش باز رفتم همون ارایشگاه ولی ابن بار برای ابروهام. کلی سفارش کردم و گفتم که ابروهای من خیلی کم پشته و اگه باریک شه عین جادوگرای بد جنس میشم و...خانومه هم بهم اطمینان کامل داد که به اصل ابروم دست نمیزنه و قبل از این که شروع به کار کنه پیشنهاد داد یک سانت جلوی موهامُ کوتاه کنه تا از اون فرم قبل در نیاد منم مثل یابو قبول کردم!!
در حین کار موتوجه شدم که اشتباه کرد و زیادی کوتاه کرد ولی به خودم گفتم اشتباه میکنم و همچین ارایشگری کارشُ بلده!!
بعدشم که رفت سراغ ابروهام حس کردم یه جورایی داره گند میزنه ها...ولی بازم به خودم گفتم همه چی آرومه...!!
و وقتی از روی صندلی بلند شدم خیلی نجابت به خرج دادم که به خاطر اون یه ردیف ابرو و موهای عین جوجه تیغیم بغضم نترکید...!!
خلاصه که از اون روز یه دستم بلفارل و دست دیگه انواع و اقسام قرص برای اقزایش سرعت رشد موهامه!!
یعنی اگه تا عید موهام درست نشه دق میکنم :(

  میخواستم عکسمُ ادیت کنم و بذارم تا به حال زارم پی ببرید ولی این عکس زحمتمُ کم کرد :(( !!
  خودمونیما بعد از شیش قرن آپ کردن با چه آپ بیخودی اومدم!!