شنبه، آذر ۰۶، ۱۳۸۹

6-(آرشیو)

خیر سرمون قرار بود امروز با الی بریم کتابخونه ولی از اونجایی که الی عضو نبود مسئول عضویت نذاشت بریم سالن مطالعه !! یعنی اوج عقده ای بازی رو به نمایش گذاشت !!
ما هم طی یک عملیات انتحاری تصمیم گرفتیم بریم پارک درس بخونیم !!
مدیونین اگه فکر کنین یک کلمه درس خوندیم !!

ولی روز خیلی خوبی بود،برای اولین بار تو عمرم یه قسمت از سکرت های زندگیمُ برای یه دوست گفتم !!چیزی که واقعا از من بعیـده...
بهترین قسمتش اون موقعی بود که رفتیم آیس پک خوردیم و بدترین قسمتش هم حساب کردن توسط من بود :دی (خودت خسیسی !!)
خلاصه این که هوچی درس نخوندیم ولی کلی انرژی گرفتیم:)


من در جهان یک دوست داشته ام و آن خودم بوده ام. (ناپلئون)


(گوشه ای از آنچه بر ما گذشت...فیله منم اون یکی الی ه :دی)




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر