شنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۹

11-(آرشیو)

یکی بیاد گوش منُ بگیره بکشه پرت کنه سر درسم... خیر سرم فردا میان ترم گسسته دارم ولی دریغ از یک کلمه درس که من توو این چند روز خونده باشم!!
یعنی انقدر این چند روز آدم بی خود و مزخرفی بودم که دلم میخواد خودمُ حلق آویز کنم!!
همش افتادم یه گوشه و عین پیرزنا نق میزنم!!
خدایا تو که میدونستی من جنبه ی دختر بودن و بند بساطشُ ندارم خوب یه دونه از اون چپ و راستا بهم میدادی تا همه چیز رو حواله شون کنم... والا به خدا...

به جون خودم اگه من امتحان نمره کامل نگیرم خودمُ پرت میکنم تو حمام سوسک !!


  + بی پــَـروا خیلی از دستت ناراحتم...مگه به خودت و خدا قول نداده بودی بهترین باشی؟!! مگه تو نمیخوای به چیزایی که دوست داری برسی؟!! پس چی شد ؟!! از خودت خجالت نمیکشی ؟!! چرا انقدر خنثی شدی ؟؟ به خودت بیا دختر...این راهش نیست...تنبلی و بهونه های الکی رو بذار کنار...تو حتی باید بیشتر از توانت تلاش کنی...اونوقت  نشستی و در و دیوار نگاه میکنی؟!! خسته نشدی از این همه در جا زدن ؟!! واسه خودت ارزش قائل باش. تو زندگیت هیچی کم نداری جز همت و اراده...پاشو...حرکت کن...موانعُ بزن کنار و برو جلو...میدونی به محض این که یه ذره تلاش میکنی هزار برابر نتیجه میگیری پس دست خودتُ بگیر و به بهترین نحو پیش برو...






من از دو کار نفرت دارم : یکی درد دل کردن که کار شبه مردهاست و یکی هم از خود دفاع کردن برای تبرئه خود جوش زدن که کار مستضعفین است. شجاع به همدرد نیازمند نیست از ناله شرم دارد.(شریعتی)



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر